پرش به محتوا

درون

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

(دَ)

اسم

[ویرایش]
  1. داخل، میان چیزی.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

(~.)

اسم

[ویرایش]
  1. دعایی که زردشتیان خوانند و بر خوردنی‌ها دمند و سپس خورند.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

اسم

[ویرایش]
  1. توی یک چیز.
    1. داخل
  2. گاه به باطن فرد گفته می‌شود.ما برون را ننگریم و قال را     ما درون را بنگریم و حال را[۱]

1.^  مولوی

برگردان‌ها

[ویرایش]
ایتالیایی

حرف اضافه

[ویرایش]

in

انگلیسی
inward